لباس زیبای دروغ
داستان زیر بسار جالب است لطفا بخوانیدش
اثر دکتر باستانی پاریزی
"روزي دروغ به حقيقت گفت: ميل داري با هم به دريا برويم و شنا كنيم ؟؟ حقيقت ساده لوح، پذيرفت و گول خورد ، آن دو باهم به كنار ساحل رسيدند، حقيقت، لباسهايش را در آورد و دروغ حيله گر، لباسهاي او را پوشيد و رفت. از آن روز هميشه حقيقت ، عريان و زشت است اما دروغ، در لباس حقيقت با ظاهري آراسته نمايان مي شود. با اين حال باز هم گاهي ، عقل مي آمد و حقيقت را مي يافت و دروغ در لباس حقيقت، لو مي رفت، اينجا بود كه سر و كله مصلحت پيدا شد و به دروغ گفت: من تيغي هستم در دستان توكه هر جا كم آوردي مي تواني گردن حقيقت را بزني و كارش را يكسره كني و دلها باز به تو خواهند پيوست."
به نظر شما دروغ مصلحتی خوب است؟یا فقط پنهان کردن حقیقت ونوعی توجیه می باشد؟